شهادت آیت‌الله رئیسی، محاسبات دنیایی ما و معادلات خدا/ عزّ درویش

ذهنیتهای ما درباره دنیا و مسیر تاریخ اسیر دو پیش‌فرض غلط است؛ این را که این پیش‌فرضها از کجا آمده است، کاری نداریم؛ اما یکی از آنها ذهنیت «پیوستگی» برای امورات دنیاست و دیگری تصوّر سیطرۀ علّیت طبیعی!

به گزارش عاشورا نیوز به نقل از تسنیم :ذهنیتهای ما درباره دنیا و مسیر تاریخ، اسیر دو پیش‌فرض غلط است؛ این را که این پیش‌فرضها از کجا آمده است، کاری نداریم؛ اما یکی از آنها ذهنیت «پیوستگی» برای امورات دنیاست و دیگری تصوّر سیطرۀ علّیت طبیعی!

در اولی تصور می‌کنیم که همه چیز به این نحوی که می‌بینیم به‌نحو پیوسته جاری خواهد بود تا به مقصدی که قابل پیش‌بینی است برسد؛ و در دومی خیال می‌کنیم که حتماً چارچوب علّی و معلولی طبیعی، همه چیز را بر ما روشن خواهد کرد.

خیلی‌ها این دو را پیش‌فرضهای علمی تصور می‌کنند؛ یعنی فکر می‌کنند که اگر بخواهیم به پدیده‌ها نگاه علمی داشته باشیم و خرافی نبینیم، لاجرم باید صرفاً به تجربه و تکامل و تداوم و علّیت طبیعی معتقد و در چارچوب آن اسیر باشیم وگرنه شبه‌علم یا خرافه گفته‌ایم!

اما مسئله اینجاست که اینها از ابتدا هم پیش‌فرضهای مسلّم علمی نبوده، بلکه چارچوب ناتورالیسم است؛ حتی اگر هم بگوییم زمانی علم مساوی ناتورالیسم بود، امروز دیگر نیست. امروز غیر از آنکه فلسفه به چیزهای دیگری رسیده است و حتی اسطورۀ روش مدرن و دکارتی را برای رسیدن به حقیقت تمسخر می‌کند، علم هم (به‌ویژه بعد از فیزیک کوانتوم و مسئله میدان‌ها و به‌ویژه میدان الکتریسیته) اذعان و اقرار می‌کند که فراتر از طبیعت، عوامل زیادی درکارند و به‌جای علّیت طبیعی، تصادف یا Randomness در کار است! ما این عامل بیرون از طبیعت مادی را مشخصاً خدا می‌گوییم.

این مقدمات به‌چه‌کار امروز می‌آید؟ به اینکه با ماجرای شهادت آیت‌الله رئیسی و آیت‌الله آل‌هاشم و دکتر امیرعبداللهیان و همراهان، چه تخیلها و تصورها و چه ماجراها که تغییر نکرد و چه ذهن‌هایی که تکانهای هشت‌ریشتری نخورد!!

خدا نشان داد که چگونه در دل تاریخ حضور دارد و از هرچیزی مؤثرتر است و همه چیز به‌دست قدرت اوست؛ آنها را که بسیاری عزیز نمی‌خواستند، به چه جایگاهی نشاند و چه عزتمندانه به پیش خود برد و...

روزگار نشان داد که این محاسبات بشری ما فقط به درد خود ما می‌خورد! خدا و روزگار برای آن تره هم خرد نمی‌کنند! خدا و روزگار از شما فقط اخلاص می‌خواهد و کار و مجاهدت و…! معادلات خدا بسیار با معادلات ما متفاوت است. چه‌کسی فکر می‌کرد که رئیس‌جمهوری که خیلیها درباره داستان انتخابات سال آینده‌اش سخن می‌گفتند، این‌چنین شهید شود؟ وزیر امور خارجه‌ای که وزارتخانه‌اش ظاهراً لاکچری‌ترین و دنیایی‌ترین وزارتخانه است و اساسش بر تشریفات و پروتکل استوار است، بدون هیچ پروتکل دنیایی ویژه‌ای با خدا ملاقات کند و به دیدار یار برود؟ اصلاً چه‌کسی تصور می‌کرد که یک امام جمعه، بدون اینکه تروری هم در کار باشد، این‌چنین به خیل شهدا بپیوندد؟ امام جمعه‌ای که ظاهراً کارش فقط خطبه است و نماز؛ اما نامش این‌طور در تاریخ انقلاب ثبت شود؟ و دیگرانی که همراهشان بودند و هرکدام قصه‌ای داشتند!

همۀ اینها که شهید شدند، کنار ویژگی‌های اختصاصی‌شان یک ویژگی مشترک دارند؛ آنها مخلصانه آنچه از کم و زیاد در چنته دارند برای خدا رو می‌کنند و کار می‌کنند و به محاسبات دودوتاچهارتای این دنیا چندان کاری ندارند؛ دکارتی فکر نمی‌کنند، دلی عمل می‌کنند؛ چارچوبهای اساسی خداوند را رعایت می‌کنند و خداوند همین‌ها را می‌خواهد؛ خدا که از همه شق‌القمر نمی‌خواهد! آنها که بیشتر اهل حساب و کتاب می‌شوند و رفتارشان را با خلق روزگار تنظیم می‌کنند، معمولاً نه این را می‌یابند و نه آن را. خدا به ما رحم کند؛ وَمَاأُبَرِّئُ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّی.

انتهای پیام/+

 

ارسال نظر