پساآخرالزمان‌گرایی در روح سینمای غرب

نبرد تحریف شده خیر و شر در سینمای پساآخرالزمانی دوباره در هالیوود جدی‌تر شده است و سریال دیدن قصه آمدن منجی غرب را برای مخاطبینش روایت می‌کند.

 به گزارش عاشورا روایتی دردناک از زندگی آخرین بازمندگان انسان پسا آخرالزمانی با چشمانی که محروم از نعمت بینایی در تاریکی مطلق به سر می‌برند. وجودشان مملو از جهل و خشونت است و برای حیات می‌جنگند و شکار می‌کنند.

استیون نایت نویسنده این مجموعه دنیایی را برایمان به تصویر می‌کشد که کمتر کسی است با دیدن اولین قسمت غرق در شاهکارشان نشود. کمپانی اپل تی وی با هزینه بسیار زیادی که برای ساخت هر قسمت از این سریال کرده است تمام تلاش خود را در جهت تغییر مؤلفه‌های ارزشی همچون خداباوری و رستگاری و نجات جهان توسط فرد منجی در ذهنمان به کار برده است و ما را در تفکرات پراگماتیسمی و زندگی لذت بخش در لحظه رها می‌سازد.

مسیحیت صهیونیستی را تبلیغ می‌کنند

اگر چه علت نابینایی مردم در هیچ کجای فصل اول مستقیماً مطرح نمی‌گردد اما اگر فیلم‌ها و سریال‌های چند سال اخیر را دنبال کرده باشید تا حدودی با چنین داستانهایی آشنایید. و اگر از علاقه‌مندان ژانر آخرالزمانی یا پساآخرالزمانی باشید می‌توانید تفکر اوانجلیست‌ها -مسیحیان صهیونیسم- یا همان پروتستانها را بوضوح در این ژانر نظاره‌گر باشید.

به عقیده آنها آخرین نبرد بشریت آرماگدون نبرد هسته‌ای میان خیر و شر است که تمام بشریت از بین می‌رود الا عده‌ای محدود از قوم بنی اسرائیل که در سرزمین موعود و آرمانی بوسیله فردی از بنی اسراییل اداره خواهد شد.

رسالتی منجی‌گرایانه برای رسیدن به آخرالزمان

سریال دیدن توسط استیون نایت به عنوان نویسنده و فرانسیس به عنوان کارگردان ساخته شده است. جیسون موموآ در اینجا نقش بابا واس رهبر جنگجوی دهکده آلکنی را بازی می‌کند. این سریال در فضای پنج قرن پس از اینکه بشریت بینایی خودش را از دست داده، ما را وارد داستانی می‌کند که در آن یک انسان نابینا و معیوب منجی است. اگر چه این امر در پایان فصل مشخص شد و شخصی که بر خلاف سایرین دارای موهبت الهی و بینایی است و در صدد است تا با تکثیر نسل خود و ترویج دانش به رسالت منجی گرایانه پیامران عمل کند با غافلگیری مخاطب تغییر ماهیت می‌دهد و روح شیطانی و پلید خود را نمایان می‌سازد.

او برای امنیت و اقتدار سرزمین آرمانیش حاضر می‌شود تا دختر خود هانیوا را به سپاه دشمن ببخشد و با این کار در امان بماند در همین حین باباواس ناپدری که دلسوزانه آنها را بزرگ و حمایت کرده است به میدان می‌آید و اوست که منجی خانواده‌اش می‌گردد.

بینایی جرمی است نابخشودنی

دو شخصیت اصلی فیلم یعنی هانیوا و کوفون بازیگران نقش اصلی این سریال دختر و پسر جرمارول بینا هستند و توسط بابا واس بزرگ شده‌اند ولی به علت اینکه بر خلاف اهالی دهکده از نعمت بینایی برخوردارند توسط مردم مرتد و جادوگر خوانده می‌شوند و جانشان به خطر می افتد.

داستان به جایی کشیده می‌شود که باباواس برای دفاع از خانواده‌اش ترک مکان می‌کند اما بچه‌های بینایش وقتی متوجه وجود پدرواقعی و بینای خود می‌شوند می‌خواهند به او ملحق شوند و در این راه پدری که بزرگشان کرده و همراهیشان می‌کند را تنها می‌گذارند و به جرمارول می‌پیوندند و با بی رحمی و خیانت جرمارول در تحویل دادن هانیوا به دشمنان و زندانی کردن کوفون تأثیرگذاری مقام و مسئولیت بر انسانیت یا احساس پدری را نشان می‌دهد.

نبرد خیر و شر دوباره نمایان می‎شود

کوفون را آرام و متقاعد کند اما وقتی ناامید می‌شود دستور می‌دهد تا افرادش با اسلحه جانش را بگیرند که در همین لحظه با ظهور آنی باباواس کوفون نجات می‌یابد و نبرد باباواس نابینا با جرمارول بینا و مسلح در محیط تنها کتابخانه دنیا متعلق به جرمارول شکل می‌گیرد، که به نحوی باز هم نبرد خیر و شر است که با غلبه خیر بر شر به پایان می‌رسد و جرمارول توسط باباواس نابینا می‌گردد و ماجراجویی برای یافتن دختر باباواس به همراه پیرزن خردمند آلکنی آغاز می‌گردد.

داستان فرعی تعقیب این دونفر توسط جادوگریاب به دستور ملکه کینست که ادعای خدایی دارد و اتفاقات ناگواری را رقم می زند. چهره جادوگریاب و سپاه همراهش که با آن حجم خشونت و قصاوت تنفرانگیزترین کاراکترشخصیت های سریال هستند، غالباً با داشتن نشانه‌هایی مانند ریشهای بلند و سیبیل و موی کوتاه و همچنین سوار بر اسب و شمشیرهای عربی در دست و نوع آرایش ظاهری و سپاهشان خواسته یا خوشبینانه اش نا خواسته انتقال ذهنی مخاطب به سمت داعشی ها یا به تعبیر آنها اسلام گرایان افراطی(البته به نظر ما غیرمسلمان) برای مخاطب ایجاد می‌گردد که همین امر در راستای موج اسلام هراسی و عرب ستیزی اوانجلیست هاست.

پلورایسم دینی یکی از مفاهیم درگیر

سکونت درون طبیعت به دور از شهر و تکنولوژی و امکانات، زندگی به شکل انسانهای اولیه سبب شده است تا مخاطب سیر در فضایی تخیلی و غیر قابل باور را درون فیلم تجربه کند. از طرفی نه تنها انتظار تمام مردم وادیان برای منجی آخرالزمانی را زیر سؤال می‌برد بلکه با برجسته سازی احساس تعلق به خانواده، آن را منجی اصلی معرفی می‌کند.

در این سریال مفاهیمی چون خانواده دوستی، دارا بودن وجدان و صداقت، فارغ از دین و آیینی خاص و بهره گیری از مشورت دلسوزانه حکیمان، راه سعادت معرفی می‌گردد و در صدد است تا نوعی پلورالیسم دینی یا همان کثرت گرایی غیر انحصارگرا را ترویج کند.

 


 

ارسال نظر