مادرم از قبیله ی سبز نجابت بود

و با زبان مردم بهشت سخن می گفت

چادری از ابریشم ایمان به سر داشت

قلبش به عرش خدا می ماند

که به اندازه ی حقیقت خدا بزرگ بود

و من صدای خدا را

از ضربان قلب او می شنیدم

و بی آن که کسی بداند

خدا در خانه ی ما بود

و بی آن که کسی بداند

آفتاب ازمشرق صدای مادر من طلوع می کرد وغروب هم باصدای مادرم قشنگ میشود

زیباترین شعر ، مادر است

و زیبا ترین شعرم برای مادر است

مادران سرزمینم روزتان مبارک

ارسال نظر