پژوهشگر حوزه آموزش و پرورش نوشت: در نظام تعلیم و تربیت، تقلیل «تربیت دینی» به «آموزش دینی» خطا است و بزرگترین خیانت به مفهوم جامع و عمیق دین محسوب میشود.
به گزارش عاشورا نیوز به نقل از خبرگزاری مهر، یادداشت مهمان-محمد ابراهیم محمدی، پژوهشگر حوزه آموزش و پروش: خطای استراتژیک در نظام تعلیم و تربیت، تقلیل «تربیت دینی» به «آموزش دینی» است. این تقلیلگرایی، که متأسفانه هم در میان کارگزاران اجرایی و هم در میان منتقدان آن رواج دارد، بزرگترین خیانت به مفهوم جامع و عمیق دین است.
انتقال دانش فقهی و تاریخی
تربیت دینی صرفاً انباشت اطلاعات درباره احکام، تاریخ ائمه، یا روایات نیست. اگرچه این دانشها لازمند، اما کافی نیستند و هدف غایی محسوب نمیشوند.
اجرای مناسک مکانیکی
تربیت دینی نباید به القای مجموعهای از اعمال عبادی بدون درک و اتصال قلبی محدود شود. نتیجه این رویکرد، تولید نسلی است که مناسک را انجام میدهد اما از آن لذت معنوی نمیبرد و در مواجهه با اولین بحران هویتی، آن را کنار میگذارد.
تربیت تکبعدی و خنثی
برخلاف برخی برداشتها، تربیت دینی صرفاً تربیت فردی منزوی یا متعهد به حوزه شخصی نیست. تربیت دینی با اخلاق اجتماعی و تعهد سیاسی-مدنی پیوند ناگسستنی دارد؛ فرد مؤمن باید در برابر ظلم، فساد و مسئولیت اجتماعی خود بیدار و فعال باشد.
تربیت دینی، شکلدهی هویت دینی و ایجاد یک زندگی مبتنی بر ایمان (حیات طیبه) است. این فرایند جامع، باید در سه سطح کلیدی و همافزا در دانشآموز نهادینه شود.
سطح شناختی (تعقل و حاکمیت عقل)
آرمان: ایمان آگاهانه و مستدل، با استفاده از عقل به عنوان مرجع دروندینی.
وظیفه: توانمندسازی دانشآموز در حوزه تفکر انتقادی دینی برای تحلیل و استدلالورزی پیرامون مبانی اعتقادی و یافتن پیوند منطقی میان علم، فلسفه و دین. نظام باید نه تنها پاسخگو، بلکه چالشپذیر باشد و دانشآموز را برای مواجهه فعال با شبهات دنیای مدرن آماده کند.
سطح گرایشی و عاطفی (محبت و درونیسازی)
آرمان: ایجاد دلبستگی قلبی و انگیزش درونی.
وظیفه: انتقال معارف دینی از طریق هنر، داستان، الگوهای عملی و محیطهای جذاب که در آنها دانشآموز از انجام عمل دینی احساس آرامش و لذت معنوی کند. این سطح، مهمترین عامل درونیسازی ارزشهای اخلاقی مانند عدالت و صداقت از یک قانون بیرونی به یک اعتقاد ضمیری است.
سطح رفتاری و عملی (اخلاق و تعهد اجتماعی)
آرمان: تقوای فراگیر و نمود ایمان در کنشهای اجتماعی.
وظیفه: تربیت دینی باید خروجی خود را در اخلاق معاشرت، رعایت حقوق دیگران، مسئولیتپذیری محیط زیستی و تعهد به قانون نشان دهد. فرد متدین، نه فقط در خلوت، بلکه در عرصه اجتماعی، فردی راستگو، امین، متعهد به کار و خدمتگزار خواهد بود.
پس از این تعریف جامع، باید به پرسشهای اساسی پاسخ داد: سهم نهادها در این تربیت و ارزیابی خروجی کنونی چیست؟
سهم امور تربیتی در تربیت دینی
امور تربیتی اکنون نقش نظارت بر حاشیه را بازی میکند، نه برنامهریزی برای هسته.
اسکلتبندی شدن نهاد تربیتی
نهاد امور تربیتی، به دلیل گسست ساختاری که در تحلیل پیشین اشاره شد، از بدنه اصلی سازمان پژوهش و برنامهریزی درسی جدا افتاده است. این جدایی، قدرت این نهاد را برای تدوین و الزامآور کردن برنامه درسی فوق برنامه یا تزریق پیوستهای تربیتی به کتابهای درسی سلب کرده است.
مشغولیت به برنامههای روتین
کارگزاران این حوزه غالباً درگیر اجرای برنامههای روزمره، همایشهای مناسبتی و تکالیف اداری هستند که فاقد عمق استراتژیک هستند. در نتیجه، این نهاد به جای آنکه متولی شکلدهی هویت باشد، به مجری مراسم دینی تقلیل یافته است.
نظام تعلیم و تربیت، خواسته یا ناخواسته، در حال تربیتزدایی است
فقر محتوایی کتب درسی: غالب کتب درسی حتی کتب دینی بیش از آنکه به رشد فکری و عاطفی دانشآموز بپردازند، محمل انتقال اطلاعات هستند. آنها از ایجاد دلبستگی و پرداختن به چالشهای روزمره هویتی و اخلاقی جوانان عاجزند.
ترجیح آموزش بر تربیت: ساختار کلان نظام، با تأکید مطلق بر آزمونها، نمرات و کنکور، صراحتاً به مدیران و معلمان پیام میدهد که ساعتها و محتوای آموزشی مهمتر از ساعات و محتوای تربیتی است. این مسئله باعث میشود تا تمام ظرفیتهای بالقوه تربیت در دیگر دروس مانند ادبیات، تاریخ و علوم به دلیل فشار آموزشی خنثی شود.
آیا خروجی نظام به این هدف منجر میشود؟
خیر. خروجی کنونی نظام تعلیم و تربیت، در بهترین حالت، دانشآموز موفق تحصیلی است، اما لزوماً شهروند متدین و متعهد دارای حیات طیبه نیست.
شکاف میان آنچه نیست (حیات طیبه) و آنچه نظام تحویل میدهد (انتقال دانش)، نشان میدهد که: اولویتبندیها غلط است: تا زمانی که تربیت دینی در سطح شناختی، عاطفی و رفتاری در دل برنامهریزی اصلی درسی و نه در حاشیه امور پرورشی قرار نگیرد، این شکست ساختاری ادامه خواهد یافت.
حوزه تربیت در مواجهه شکست خورده است: نظام آموزشی ما نتوانسته است نسل جوان را با زبان عقلانیت، محبت و عمل به چالشها و سوالات دینیشان درگیر کند؛ در نتیجه، جوانان پاسخها و هویت خود را در خارج از محیط رسمی مدرسه جستجو میکنند.
احیای نهاد تربیتی و اعطای قدرت راهبردی به آن برای تدوین برنامه درسی جامع است که تربیت را از یک امید جنبی به یک الزام محوری در تمامی سطوح و ابعاد مدرسه تبدیل کند.
ارسال نظر