یکی از موضوعات علم اخلاق اسلامی است که بیشتر خصلت های پسندیده از این سرمایه بزرگ سرچشمه می گیرند. مرحوم نراقی در معراج السعادة...

حجه الاسلام والمسلمین علیرضا توحیدلو در یادداشتی نوشت:گویند:یکی از موضوعات علم اخلاق اسلامی است که بیشتر خصلت های پسندیده از این سرمایه بزرگ سرچشمه می گیرند. مرحوم نراقی در معراج السعادة، در تعریف تواضع می گوید:تواضع، عبارت است از شکسته نفسی که نگذارد آدمی خود را بالاتر از دیگری ببیند و لازمه آن، رفتار و گفتاری است که دلالت بر احترام دیگران می کند.

 گزارش تیتر عاشورا، تعبیر به فروتنی در فارسی دقیقا همین معنا را می رساند و این مسئله از خلال گفتار و رفتار انسانها نمایان می شود. معنا و مفهوم حقیقی تواضع آن است که انسان در مقایسه با دیگران، امتیاز و برتری ویژه ای برای خویش قائل نشود. وجود چنین حالتی در فرد، باعث می شود که دیگران را بزرگ و گرامی بدارد. زمانی که آدمی دریابد فروتنی او برای برادران مؤمنش، فروتنی برای خداست، احساس سربلندی و عزت می کند. مولای متقیان امیرالمؤمنین علی علیه السلام این ویژگی مؤمن را با کلماتی زیبا چنین توصیف می کند: «نرم خو و مهربان است، از صخره سخت تر و از بنده ذلیل تر است»

مرحوم فیض کاشانی می گوید:
این فضیلت اخلاقی مانند دیگر صفات اخلاقی، دارای افراط و تفریط و حد وسط است. حد افراط، تکبر و حد تفریط، پذیرش ذلت و پستی و حد وسط آن تواضع است. آنچه ستایش شده است و فضیلت محسوب می شود، همان کوچکی کردن بدون پذیرش ذلت و پستی است.

در روایتی از «امام رئوف» علی بن موسی الرضا علیه آلافُ التَّحِیَّهِ وَ الثَّناءِ آمده است که از ایشان پرسیدند: حد تواضع که اگر انسان آن را انجام دهد، متواضع محسوب می شود، چیست؟ فرمود: تواضع درجات و مراحلی دارد. یکی از آن مراحل، آن است که انسان قدر و موقعیت نفس خویش را بداند و خود را در آن جایگاه قرار دهد. با مردم آن گونه رفتار کند که انتظار دارد با او رفتار کنند. اگر بدی دید، آن را با خوبی جواب دهد. خشم خود را فرو خورد و از مردم درگذرد...

نشانه های فروتنی چیست؟

فروتنی یکی از ویژگی های بسیار ارزشمند است که آدمی را محترم و محبوب دلها می کند و در دین اسلام هم سفارش زیادی بر آن شده است.
تکبر و خود برتربینی دوستی را تباه می کند؛ انسان متکبر همواره و همیشه عبوس و اخمو و بد معاشرت است و هیچ چیز مانند تواضع و فروتنی نهال دوستی و برادری را در دلها نمی‌نشاند، زیرا انسان فروتن محبوب دلها و مقرب مردم است و بی شک دوستی برای آن که رشد کند و به بار بنشیند نیازمند زمینه است و این زمینه فروتنی است.
فروتنی نه علم است که خوانده شود و نه نظریه که حفظ گردد، بلکه هنری است که احتیاج به تمرین دارد شناخت اصول و روش آن وقت زیادی نمی‌برد، اما برای آن که عملاً آن را فرا گیریم و بخشی از رفتار ما بشود به زمان زیادی احتیاج داریم.

منظور از فروتنی چیست؟ و حد و مرز آن کدام است؟
مولای متقیان امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام این ویژگی انسان مومن را با کلماتی دلکش و زیبا توصیف کرده است. آنجا که در وصف مؤمن می‌فرماید: "نرمخو و مهربان است از صخره سخت تر و از بنده ذلیل تر است." بنابراین فروتنی مطلوب، افتادگی برخاسته از جانی سخت تر از صخره است نه ذلتی آمیخته به احساس کمبود و ناتوانی و نیاز به دیگران.

البته افرادی هستند که از فروتنی مردم در برابر خود احساس غرور می‌کند؛ اینان احتمالاً احساس می کنند که عملاً از دیگران برترند و بزرگترند و به همین دلیل خود را شایسته فروتنی مردم می‌دانند، اما اسلام این حالت برتری جویی را در رفتار با مردم نمی‌پذیرد و از ما می‌خواهد که هر نوع فروتنی برنیامده از عزت و سربلندی را به دور افکنیم.

فروتنی منزلت انسان را در میان مردم بالا می‌برد و موجب زیاد شدن عزت و شرف انسان در میان مردم می شود، اما تکبر، فرد را مبغوض و منفور می کند و چیزی بر او نمی‌افزاید.چنانکه پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند:
"قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وسلم :
أَمْقَتُ اَلنَّاسِ اَلْمُتَکَبِّرُ .
متکبر منفورترین مردم است".(١)

تفاوت زیادی است میان فروتنی برخاسته از موضع قدرت و فروتنی ناشی از ضعف است؛ فروتنی نوع دوم یعنی ذلت همراه با احساس کوچکی، پستی و حقارت است. فروتنی حقیقی عبارت است از خضوع برخاسته از احساس احترام نسبت به دیگران. زمانی که انسان احساس می‌کند بنده خوب خداوند است و فروتنی او برای برادران مؤمنش فروتنی برای خداست، در حقیقت احساس عزت و سربلندی می کند. امیرمؤمنان علی(ع) فرموده است: "کلید شرف فروتنی است".

یکی از نشانه‌های فروتنی این است که به دیگران اجازه ندهیم در برابر ما اظهار ذلت و خواری کنند. از نشانه‌های دیگر تواضع این است که رفتاری چون دیگران داشته باشیم، چرا که انسانها با یکدیگر هیچ تفاوتی ندارند تمایز حقیقی فقط در ایمان است.
فروتنی را باید از پیامبر اسلام(ص) آموخت چون آن حضرت الگو و اسوه ما در زندگی است. ایشان با فروتنی بسیار خویش نه تنها نسل هم روزگار خود، بلکه همه بشریت را واداشت تا به او به دیده احترام بنگرند و حرمتش نهند. آن حضرت موجب زحمتی نمی‌شد، نرمخو بود، بزرگوار، خوش رفتار و گشاده‌رو، پیوسته شاد بود، بی‌ آن که بخندد و اندوهگین بود بی آنکه ترشرویی کند؛ در عین انعطاف پذیری دور اندیش بود. فروتن بود اما نه خوار و حقیر، بردبار بود اما مقاوم و تسلیم ناپذیر، ارزش و عظمت تواضع او از این رو بود که اشرف قوم خود و پاک‌ترین و متواضع‌ترین آنها بود.
قرآن در سوره نحل آیه ٢٣ می‌فرماید: "
إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُسْتَکْبِرِینَ
بدرستی خداوند هرگز متکبران و گردنکشان را دوست نمی‌دارد.
خداوند تکبر و خود بزرگ بینی را دشمن می دارد زیرا همچنان که تواضع زمینه دوستی را تشکیل می‌دهد کبر زمینه پراکندگی و جدایی را به وجود می‌آورد. علت حقیقی تکبر دو چیز است:
١- احساس بزرگی و برتری جویی که این نوع افراد اندک هستند.
٢- احساس حقارت و خواری؛
کسی که از این احساس برخوردار است سعی می کند با تحمیل کردن خود بر دیگران آن را جبران کند.
اما تواضع و فروتنی برآمده از احساس سربلندی و عزت است.

حکایت تواضع؛ دو عالم بزرگوار
یکی میر برهان‌الدین محمدباقر استرآبادی نام‌ور به «میرداماد»، معلم ثالث و متخلص به اشراق؛ فیلسوف، متکلم و فقیه برجسته دورهٔ صفویه،
و دیگری
بهاءالدین محمد بن حسین عاملی معروف به شیخ بهایی، حکیم، علامه فقیه، عارف، قاضی، منجم، ستاره‌شناس، ریاضیدان، شاعر، ادیب، دانشمند نامدار سده دهم و یازدهم هجری؛

حضرت آیت‌الله میرداماد و علامه شیخ بهائى، همراه یکى از سلاطین صفویه، سوار بر اسب و از شهر خارج شدند. میرداماد قدرى چاق بوده. لذا اسبش کندتر حرکت مى ‌کرده است. در نتیجه بین وى و شیخ بهائى فاصله مى ‌افتد. شاه به وى نزدیک مى‌ شود و مى ‌گوید: شیخ بهائى جلو مى ‌رود و به ما اعتنا نمى ‌کند معلوم مى ‌شود که به خودش مغرور است. میرداماد پاسخ می دهد. نه: اینگونه نیست علت آن است: اسبى که ایشان سوار شده به شور و نشاط آمده است از این که عالمى مانند علامه شیخ بهائى را حمل مى ‌کند. لذا تند گام بر مى ‌دارد.
خلاصه فصلى در تعریف شیخ بهائى بیان مى ‌کند. سلطان رفته رفته خود را به شیخ بهائى نزدیک می کند و مى ‌گوید: میرداماد از ما عقب مى ‌ماند و کند حرکت مى ‌کند. به ما بى اعتناست. مثل اینکه ایشان خودش را از شما بالاتر مى ‌پندارد. علامه شیخ بهائى مى ‌فرماید: آن اسب که کندتر حرکت مى‌ کند و عقب مى‌ ماند حق دارد. زیرا دریایى از علم را حمل مى ‌کند ایشان هم فصلى در عظمت حضرت آیه الله میرداماد صحبت میکند. سلطان صفوى تعجب مى ‌کند که چگونه دو نفر عالم این همه نسبت به هم خلوص و تواضع دارند و تا این اندازه صمیمانه به فضیلت یکدیگر اعتراف
می کنند.(٢)


پند حکیمانه لقمان به پسرش درباره تواضع و فروتنی

هفتمین نصیحت حکیمانه، و اندرز ارزشمند لقمان به پسرش، مساله رعایت تواضع و فروتنی است،
که می توان آن را مادر ارزش ها و کلید گنجینه کمالات نامید،

لقمان به پسرش چنین فرمود: « وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ وَ لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ «آیه ١٨سوره لقمان»
پسرم؛ و روى خود را از مردم (به تکبّر) بر مگردان، و در زمین مغرورانه راه مرو، زیرا خداوند هیچ متکبّر فخر فروشى را دوست ندارد.

نکته ها
«تصعیر»، نوعى بیمارى است که شتر به آن گرفتار مى‌شود و گردنش کج مى‌شود. لقمان به فرزندش مى‌گوید: تو بر اساس تکبّر مثل شترِ بیمار، گردنت را با مردم کج نکن.
«مرح»، به معناى شادى زیاد است که در اثر مال و مقام به دست مى‌آید.
از انسان بزرگوار انتظار کار بزرگ میخواهند
از انسان اشرف کار شرف میخواهند
مثلا از طلافروش انتظار گرفتن طلا بدل در ذهن نمیگنجد، و از پیرایشگر یا آرایشگر انتظار آراستگی میروند
و از انسان مؤمن آرامش و مهربانی ؛لذا در مخیله نمیگنجد:
١- طلافروش طلای بدل ارائه دهد
٢- پیرایشگر و آرایشگر خرابی و بی نظمی
و ٣- انسان اشرف و شریف ؛ غرور و تکبر
شاعر میفرماید؛
تواضع ز گردن فرازان نکوست
گدا گر تواضع کند خوی اوست

داستان رسول اکرم(ص) راجع به تواضع؛
روزی آن حضرت با گروهی از بردگان روی خاک نشسته بود، چون به مانند یکی از آنان با آنها گفتگو می کرد، بانویی که از آنجا عبور می کرد، به عنوان اعتراض گفت: «ای محمد! چرا روی خاک نشسته ای و با بردگان همنشین و هم غذا شده ای (تو پیغمبر هستی، باید با بزرگان بنشینی...) آن حضرت در پاسخ فرمود:
«وَیْحَک ایُّ عبدٍ اَعْبَدُ مِنّی؛ وای بر تو، کدام بنده ای، بنده تر از من است.» (٣)

حضرت آقا(مقام معظم رهبری) میفرمایند؛
پند سعدی که مایه گرفته از معارف قرآن و حدیث است
همواره نقش زرین خاطر پندآموزان، و زبان فصیح و صریح او، رازگشای گنجینه های معانی برای دلهای جوینده و مشتاق بوده است.
لذا به طبعیت از آقا به گرامیداشت
سعدی علیه رحمه
حضرت سعدی در بوستان
باب چهارم تواضع میفرمایند؛

یکی قطره باران ز ابری چکید
خجل شد چو پهنای دریا بدید
که جایی که دریاست من کیستم؟
گر او هست حقا که من نیستم
چو خود را به چشم حقارت بدید
صدف در کنارش به جان پرورید
سپهرش به جایی رسانید کار
که شد نامور لؤلؤ شاهوار
بلندی از آن یافت کو پست شد
در نیستی کوفت تا هست شد
می فرماید قطره باران بدان سبب گران بها و مروارید شد که فروتنی کرد و چون خویشتن را نیست انگاشت عزت یافت.

فروتنی به سبک سلمان فارسی

حضرت سلمان فارسی مدتی در یکی از شهرهای شام امیر (فرماندار) بود.
سیره او در ایام فرمانداری با قبل از آن هیچ تفاوت نکرده بود، بلکه همیشه گلیم می پوشید و پیاده راه می رفت و اسباب خانه خود را تکفل می کرد.
یک روز در میان بازار می رفت، مردی را دید که یونجه خریده بود و منتظر کسی بود که آن را به خانه اش ببرد. حضرت سلمان رسید و آن مرد او را نشناخت و بی مزد قبول کرد بارش را به خانه اش برساند.
مرد یونجه را بر پشت سلمان نهاد، و سلمان آن را می برد. در راه مردی آمد و گفت: ای امیر این را به کجا می بری؟
آن مرد فهمید که او حضرت سلمان است در پای او افتاد و دست او را بوسه می داد و می گفت:
مرا ببخش که شما را نشناختم.
حضرت سلمان فرمود: این بار را به خانه ات باید برسانم و رسانید، بعد فرمود: اکنون من به عهد خود وفا کردم، تو هم عهد کن تا هیچکس را به بیگاری(عمل بدون مزد) نگیری و چیزی را که خودت می توانی ببری به مردانگی تو آسیبی
نمی رساند(۴)


 

ارسال نظر