پاسخ قرآن کریم به یکی از اختلافات کلامی دانشمندان اسلامی

بعضی از دانشمندان اسلامی بر این عقیده اند که احباط و تکفیر وجود ندارد و به عبارت دیگر، اعمال خوب و بد انسان بر یکدیگر تأثیرگذار نیستند؛ لکن قرآن مجید در آیات متعدّدی بطور صریح بیان می فرماید که احباط و تکفیر وجود دارد و اعمال شایسته بر ناشایست و بالعکس، تأثیر گذار است.

به گزارش تیتر عاشورا به نقل از حوزه نیوز: عاقبت امور

 

خداوند متعال در هشتمین مَثَل از مَثَلهای قرآن در آیه ۲۶۶ سوره بقره چنین می فرماید: «اَ یَوَدُّ اَحَدُکُمْ اَنْ تَکُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِنْ نَخِیل وَ اَعْناب تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهارُ لَهُ فیها مِنْ کُلِّ الَّثمَراتِ وَ اَصَابَهُ الْکِبَرُ وَ لَهُ ذُرِّیَّةٌ ضُعَفآءُ فَاَصابَها اِعْصارٌ فیهِ نارٌ فَاحْتَرَقَتْ کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمُ الاْیاتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ» آیا کسی از شما دوست دارد که باغی از درختان خرما و انگور داشته باشد که از زیر درختان آن، نهرها بگذرد و برای او در آن باغ، از هر گونه میوه ای وجود داشته باشد، در حالی که به سنّ پیری رسیده و فرزندانی [کوچک] و ضعیف دارد؛ [در این هنگام،] گردبادی [کوبنده] که در آن آتش [سوزانی] است، به آن برخورد کند و شعله ور گردد و بسوزد؟ [همین طور است حال کسانی که انفاق های خود را با ریا و منّت و آزار، باطل می کنند]. این چنین، خداوند آیات خود را برای شما آشکار می سازد؛ شاید بیندیشید [و با اندیشه، راه حق را بیابید].

   

دورنمای بحث

 

چگونه راضی می شوید به سرنوشت انسانی مبتلا گردید که با تلاش فراوان باغ سرسبز و پر از میوه ای را فراهم آورده و در سنّ پیری فرزندان کوچک و ضعیفی را گرد خود جمع نموده است؛ آن گاه بادی از آتش همه هستی او را نابود سازد؟! چگونه راضی می شوید بعد از یک عمر زندگی با عزّت، ناگهان ذلیل شوید و به خاک سیاه بنشینید؟!

   

شرح و تفسیر «آیه مثل»

 

مفسّران در تفسیر آیه مثل اقوالی دارند:

برخی معتقدند: این مثال، سرنوشت و عاقبت انسان هایی را بیان می کند که با آتش «ریا» خرمن انفاق و بخشش خویش را آتش می زنند؛ با آتش ریا اعمال صالح و عبادات خویش را از بین می برند!

 

اعمال بسیاری از قبیل: حجّ، نماز، روزه، جهاد، کمک به مسجد، ساختن بیمارستان، یتیم نوازی و... به جا می آورند و عمری را در این مسیر می گذارند؛ ولی با تندباد ریا چنان آنها را می سوزانند و خاکسترش را بر باد می دهند که هیچ اثری از آنها باقی نمی ماند.(۱)

 

عدّه ای دیگر برآنند که: آیه مثل اختصاص به «ریا» ندارد، بلکه همه گناهان را فرا می گیرد. این آیه، به مسلمانان هشدار می دهد که از اعمال خود مواظبت کنند و عبادات و خدمات شایسته ای را که بجا می آورند، حفظ کنند، که مبادا آتش گناه همه آنها را نابود سازد!

 

بر اساس این آیه شریفه، اگر از اعمال و عبادات خود مواظبت نکنند، به سرنوشت آن پیرمردی مبتلا می گردند که هم خود متضرّر گردیده و هم آیندگان و فرزندان خردسالش را به زحمت و رنج افکنده است.(۲)

یعنی ای انسان! همواره به عاقبت امر خویش بیندیش و بطور شایسته اعمال و عباداتی را که انجام داده ای حفظ کن، که همیشه حفظ عمل مشکل تر از اصل عمل است.

 

پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) در روایتی چنین فرموده است: «مَنْ قالَ لا اِلهَ اِلاّ اللّهُ، غَرَسَ اللّهُ لَهُ بِها شَجَرَةً فِی الْجَنَّةِ» هر کس یک «لااله الاّ اللّه» بگوید، خداوند در بهشت درختی برای او می کارد.

یعنی هر بار گفتن این «کلمه طیّبه» مساوی است با یک درخت در بهشت و هر کس بیشتر این کلمه را بر زبان جاری سازد درختان بیشتری نصیب او خواهد شد.

 

آنچه از این روایت استفاده می گردد، این است که بهشت و جهنّم از اعمال ما ساخته می شود؛ نه این که از پیش ساخته شده باشد! بعد از فرمایش پیامبر (صلی الله علیه وآله)، انسان بی خبری که در محضر آن حضرت نشسته بود، عرض کرد: «یا رسول اللّه! در این صورت من درختان بسیار زیادی در بهشت خواهم داشت؛ چون این ذکر را زیاد بر زبان جاری می سازم!

 

حضرت فرمودند: آری به شرط این که آتشی نفرستی تا آنها را بسوزاند و خاکستر کند.»(۳) یعنی بدین شرط که گناه نکنی و باعث نابودی و حبط عمل خویش نگردی.

 

بر تأیید این مطلب پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) در حدیث دیگری فرمودند: «اَلْعُلَماءُ کُلُّهُمْ هَلْکی اِلاّ العامِلُونَ وَ الْعامِلُونَ کُلُّهُمْ هَلْکی اِلاّ الـْمُخْلِصُونَ وَ الـْمُخْلِصُونَ عَلی خَطَر» علما و دانشمندان همه در معرض هلاکتند، مگر کسانی که به علم خود عمل کرده اند؛ این دسته نیز در معرض هلاکت هستند، مگر آنها که عملشان از روی اخلاص بوده است و مخلصان در معرض خطر بزرگی قرار دارند.(۴)

در این حدیث نیز هشدار دیگری است که مبادا گناهان آینده، اعمال مخلصانه گذشته را نابود سازد!

 

«اَیَوَدُّاَحَدُکُمْ اَنْ تَکُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِنْ نَخیل وَ اَعْناب» این که خداوند در بین همه میوه ها و موادّ غذایی تنها از خرما و انگور نام می برد، نشانگر این است که این دو میوه از مهمترین غذاهای بشر است و مهمتر از این دو، یا وجود ندارد و یا اندک است.

 

«تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهارُ لَهُ فیها مِنْ کُلِّ الَّثمَراتِ» گاهی باغ از قنات یا برکه ای آبیاری می گردد، که در این صورت آبیاری آن زحمت دارد؛ شب زنده داری می خواهد؛ کار و فعّالیّت می طلبد و چه بسا نیاز به خریدن داشته باشد و گاهی باغ در مسیر آب قرار دارد و آبیاری آن تلاش زیادی را نمی خواهد. باغی که در آیه مثل ذکر شده به این صورت آبیاری می گردد، و زحمتی را برای باغبان ندارد؛ و علاوه بر آن در این باغ میوه ها یافت می شود و میوه های آن به خرما و انگور بسنده نمی گردد.

 

«وَ اَصابَهُ الْکِبَرُ وَ لَهُ ذُرِّیَّةٌ ضُعَفاءُ» باغبان چنین باغ سرسبز و پرمیوه، پیر و ناتوان شده است؛ علاوه بر آن سرپرستی تعدادی از فرزندان خردسالش را عهده دار است که نه تنها این فرزندان توان کمک به پدر را ندارند، بلکه زحمت نگهداری این فرزندان نیز بر دوش اوست. با این حال، نگهداری این باغ سرسبز فعّالیّت زیادی را نمی طلبد و اکنون این باغبان پیر پس از عمری رنج و زحمت، می تواند به همراه فرزندانش با استفاده از این باغ زندگی خوشی را بگذراند.

 

«فَاَصابَها اِعْصارٌ فیهِ نارٌ فَاحْتَرَقَتْ» در این هنگام که باغبان سالخورده شدیداً به این باغ نیاز دارد، ناگهان گردباد کوبنده ای از آتش می وزد و این باغ را به آتش می کشد و آن را تبدیل به تلّی از خاکستر می کند و سپس خاکستر آن را نیز به همراه می برد و هیچ اثری از باغ باقی نمی گذارد.

 

«اعصار» در آیه مذکور به معنای گردباد است. گردباد بر اثر برخورد دو باد که در دو جهت مخالف می وزند، به وجود می آید، گردباد دارای قدرت عجیبی است. وقتی که این دو باد به هم می پیچند و به حرکت درمی آیند، هر چه بر سر راه خود بیابند با خود می برند. حتّی گاهی به قدری شدید است که می تواند انسان را از روی زمین بلند کند. بلکه گاهی گردباد با استخر آبی برخورد می کند و تمام آب استخر و ماهی های آن را به جای دیگری منتقل می کند؛ به گونه ای که بعضی تصوّر می کنند این ماهی ها از آسمان آمده است.

   

سؤال: آتش که همراه این گردباد است و باغ را به آتش می کشاند، چگونه به وجود می آید؟

 

در پاسخ به این سؤال اقوال متعدّدی ذکر شده است:

   

الف ـ عدّه ای بر این عقیده هستند که گردباد از خود آتشی ندارد و آتش آن از صاعقه است. بنابراین، نخست صاعقه باغ را به آتش می کشد و تبدیل به خاکستر می کند؛ سپس گردباد، خاکستر آن را پراکنده می سازد.

   

ب - عدّه دیگر برآنند که گردباد از شعله آتشی عبور می کند و شعله ای همراه خود برمی دارد؛ سپس در هنگام برخورد با باغ، آن را به آتش کشانده، باغ را نابود می سازد.

   

ج ـ بعضی نیز می گویند، این گردباد، باد طبیعی نیست، بلکه همانند «باد سموم» (۵) است که مانند آتش دارای حرارت سوزانی است؛ به گونه ای که هر چه بر سر راه او باشد به آتش کشانده، آن را نابود می سازد.

   

«کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمُ الاْیاتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ» خداوند در پایان آیه، هدف از بیان مثل را تفکّر و تعقّل می شناسد. براساس این آیه شریفه، باید انسان همواره خود را به خدای خویش بسپارد و معتقد باشد که عبادات و طاعات او شایسته مقام پروردگار نیست و هر چه از خداوند بدو رسیده است، سراسر لطف و احسان است؛ نه این که به خاطر انجام عمل، مستحقّ احسان بوده است. ولی متأسّفانه، این انسان ضعیف گاهی تفکّر نمی کند و به چند رکعت نماز و به چند روز، روزه خود مغرور شده، خود را بهشتی می داند، بلکه بهشت را بر خود واجب می شمارد. همین انسان ناگهان چشم باز می کند؛ می بیند بی ایمان از دنیا رفته است!

«اَللّهُمُّ اجْعَلْنا مِنَ الْمَرْحومینَ وَ لاتَجْعَلْنا مِنَ الَْمحْرومین» پروردگارا! ما را مشمول رحمت خود قرار بده و از لطف و احسانت محروم مفرما».

    

عاقبت این شخص ختم به شر شد!

 

در زمان طاغوت (حکومت پهلوی) طلبه ای بود، بسیار متدیّن و باتقوا که از اعمال و کردار خود بسیار مواظبت می کرد و با برادرش که اهل خمس و زکات و وجوه شرعی نبود معاشرت نمی کرد. اتّفاقاً این طلبه بیمار شد، بیماری سخت و شدید، و چون برادرش او را بیمار دید، به کمک او شتافت و برای پرستاری، او را به خانه خود برد. روزی استاد ما به ملاقاتش رفت. طلبه بیمار به استاد گفت: روی این فرش ننشینید؛ زیرا این فرش غصبی است! ولی وضع او بدین حالت نگذشت، بلکه گذشت روزگار او را عوض کرد و عاقبت این مسلمان متدیّن و متّقی و محتاط به جایی رسید که اگر بر سر سفره ای شراب نبود غذا نمی خورد!

 

حضرت علی (علیه السلام) در خطبه قاصعه(۶) ـ که در قسمتی از آن آثار تکبّر و عُجب را بیان کرده است ـ می فرماید: «از سرنوشت شیطان عبرت بگیرید؛ چه این که او شش هزار سال در صف ملائکه به عبادت مشغول بود؛ ولی عاقبت به خیر نگشت و بر اثر لجاجت و تکبّر، تمام عبادات خود را نابود ساخت و به چنین سرنوشت شومی گرفتار شد».

بنابراین، انسان هرگز نباید به عبادات و طاعات خود مغرور گردد، بلکه همواره باید به عفو و رحمت پروردگار چشم بدوزد.

«اَللّهُمَّ اجْعَلْ عاقِبَة اَمْرِنا خَیراً» پروردگارا! عاقبت کار ما را به خیر ختم گردان.

   

پیام آیه مَثَل: «احباط و تکفیر»

 

یکی از بحث هایی که در «علم کلام» مطرح می شود، مسأله «احباط و تکفیر» است، که در آیه مثل بدان اشاره شده است.

«احباط» عبارت است از اعمال و گناهانی که انجام آن باعث از بین رفتن حسنات و عبادات انسان می گردد؛ امّا «تکفیر» عبادات و اعمالی است که انجام آنها سبب نابودی گناهان می گردد. به عنوان مثال عمل «شیطان» ـ که تکبّر، حسد و لجاجت ورزید ـ سبب «حبط» و نابودی عبادتهای شش هزار ساله اش شد (احباط). و توبه «حرّبن یزید ریاحی» در محضر امام حسین (علیه السلام) کفّاره گناهان او شد (تکفیر).

 

توبه آتش گناهان را خاموش می گرداند و شخص مسلمان باید همواره با دعا و راز و نیاز و توسّل به ائمّه معصومین (علیهم السلام) در محضر خداوند انابه کند.

 

علاوه بر آیات، در دعاهای دهه سوم ماه مبارک رمضان به مسأله «احباط و تکفیر» اشاره شده است؛ مثلا در شب قدر می خوانیم: «وَ اِنْ کُنْتُ مِنَ الاَشْقیاءِ فَامْحُنی مِنَ الاَشْقیاءِ وَاکْتُبْنی مِنَ السُّعَداء» خداوندا! اگر در زمره اشقیا بوده ام نام مرا از دفتر آنها محو بفرما و اسم مرا در دفتر رستگاران ثبت فرما. (۷) (قسمت اوّل دعا به احباط و قسمت دوّم به تکفیر اشاره دارد).

   

استدلالی بر وجود احباط و تکفیر

 

اگر چه بعضی از دانشمندان اسلامی بر این عقیده اند که احباط و تکفیر وجود ندارد و به عبارت دیگر، اعمال خوب و بد انسان بر یکدیگر تأثیرگذار نیستند؛ لکن قرآن مجید در آیات متعدّدی بطور صریح بیان می فرماید که احباط و تکفیر وجود دارد و اعمال شایسته بر ناشایست و بالعکس، تأثیر گذار است، که به چند نمونه از آن آیات اشاره می شود:

  

الف ـ درباره تکفیر خداوند متعال در سوره هود، آیه ۱۱۴ چنین می فرماید: «وَ اَقِمِ الصَّلوةَ طَرَفَیِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللیلِ اِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ ذلِکَ ذِکْری لِلذّاکِرِینَ» در دو طرف روز و اوایل شب، نماز را برپادار؛ زیرا حسنات، سیّئات (و آثار آنها) را از بین می برند؛ این تذکّری است برای کسانی که اهل تذکّرند.

  

ب ـ قرآن مجید در سوره مائده، آیه ۵، درباره احباط نیز این گونه می فرماید: «وَمَنْ یَکْفُرْ بِالاِْیمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِی الاْخِرَةِ مِنَ الْخاسِرینَ» کسی که آنچه را باید به آن ایمان بیاورد، انکار کند، اعمال او تباه می گردد و در سرای دیگر از زیانکاران خواهد بود.(۸)

   

بنابراین، اصل مسأله احباط و تکفیر در آیات قرآن بطور روشن بیان شده است؛ ولی جزئیّات آن ـ که چه گناهانی سبب حبط اعمال و چه عباداتی سبب تکفیر گناهان می شود ـ باید از روایات استفاده گردد.

از این رو، باید از اعمال خود مواظبت کنیم و هزاران کار خوب و ارزشمند را با انجام یک گناه از بین نبریم و اگر مرتکب گناهی شدیم، با کمک از خدا با اشک و آه و ناله، دریایی از آب تهیّه کنیم تا با آن آتش گناه را خاموش گردانیم. وقتی امام معصومی همانند امیرالمؤمنین (علیه السلام) در مقابل حضرت حق به سجده می افتد و خاضعانه می گوید: «آه مِنْ قِلَّةِ الزّاد وَ طُولِ الطَّریقِ وَ بُعْدِ السَّفَرِ...» (۹) خدایا! از کمی زاد و توشه و طولانی بودن راه و دوری سفر به تو پناه می برم، دیگر وظیفه من و شما خواننده محترم روشن است!


 

ارسال نظر