چرا امام رضا(ع) ولایت‌عهدی مأمون را قبول کرد؟

موضوع قبول ولایت‌عهدی مأمون از سوی امام رضا(ع) یکی ازظریف‌ترین مسائلی است که تا به امروز اذهان را به خود درگیر ساخته است.

به گزارش عاشورا نیوز به نقل از  خبرگزاری فارس، حیات و سیره معصومان(ع) دارای ابعاد مختلف و گوناگونی است و بررسی و پژوهش درباره هر کدام از آنها اهمیت خاص خود را دارد. در این بین توجه به سیره سیاسی آنان به شکل دیگری برای ما مهم و ضروری است چرا که از این طریق ما می‌توانیم اصول عملی و فلسفه رفتاری صحیح و مدنظر اسلام را کشف کنیم. حضرت علی‌بن‌موسی ‌الرضا(ع) از آن دسته معصومانی است که در عصر سختی می‌زیست و قدرتمندترین خلفای عباسی چون هارون و مأمون بر بلاد اسلامی حکم می‌راندند.

از این جهت بررسی سیره سیاسی ایشان می‌تواند به عنوان یک چراغ راه باشد که بگوید در شرایط سخت و پراضطراب روش صحیح برخورد چیست. موضوع قبول ولایت‌عهدی مأمون از سوی ایشان یکی ازظریف‌ترین مسائل است که تا به امروز اذهان را به خود درگیر ساخته است. در این نوشتار، به شکل کوتاه به این موضوع می‌پردازیم. 

امام رضا(ع) تا قبل از دعوت مأمون برای تصدی ولیعهدی، در مدینه محبوبیت فوق‌العاده‌ای داشت و به لحاظ علمی بی‌رقیب و مورد مراجعه آحاد مردم بودند. مأمون پس از خلافت دریافت که در نزد مردم مقبولیت ندارد، شورش‌های پی‌درپی علویان بالا گرفته بود و عموم مسلمانان نیز از بیعت با مأمون خودداری می‌کردند. اساساً مأمون در یک براندازیِ قهرآمیز برادرش امین را از خلافت کنار زد و خود بر تخت حکومت نشست، از این جهت او هیچ مقبولیتی بین مردم و حتی بسیاری از عباسیان در ابتدای کار نداشت.

در چنین شرایطی مأمون تنها راه مشروعیت دادن به حکومت و ساکت کردن علویان را در حضور امام رضا (ع) به عنوان ولیعهدی می‌پنداشت تا ضمن جلوگیری از اعتراض و شورش، علویان مسلمانان را برای بیعت با حکومتش ترغیب کند لذا با سیاست فریبکارانه ایشان را دعوت کرد تا برای ولیعهدی به مرو سفر کند حضرت با اطلاع کامل از نیت مامون جواب منفی داده و خودداری کرد، لکن مامون پس از بی اعتنایی و استنکاف آن حضرت به تهدید و زور متوسل شده و حضرت نیز باوجود میل باطنی از بیم آزار حاکم ناخلف بر یاران و دوستدارانش ناگزیر سفر به خراسان را پذیرفت.

در اینجا شاید سوأل و شبهه‌ای مطرح از بعد کلامی و عقیدتی مطرح شود مبنی براینکه چگونه امام معصومی که خود ولایتش منصوب به پروردگار است ولایت‌عهدی را از مأمون، غاصب حقیقی خلافت و ولایت‌ظاهری قبول می‌کند؟ در این زمینه روایتی از ریان بن صلت وارد شده که می‌گوید: خدمت امام رضا (علیه السلام) رفتم و عرض کردم ای فرزند پیامبر! برخی می‌گویند شما ولیعهدی مأمون را قبول کرده‌اید، با آن که اظهار زهد و بی رغبتی به دنیا می‌فرمایید! فرمود: «خدا گواه است که این کار خوشایند من نبود، اما میان پذیرش ولیعهدی و کشته شدن قرار گرفتم و به ناچار پذیرفتم، آیا نمی‌دانید یوسف که پیامبر خدا بود؛ چون ضرورت پیدا کرد خزانه دار عزیز مصر شود، پذیرفت و گفت: «مرا بر خزانه‌‌هاى این سرزمین بگمار، که من نگهبانى دانا هستم. اینک نیز ضرورت اقتضا کرده که من مقام ولی‌عهدی را به اکراه و اجبار بپذیرم. اضافه بر این، من داخل این کار نشدم، مگر مانند کسی که از آن خارج است (با شرایطی که قرار دادم مانند آن است که مداخله نکرده ام). به خدای متعال شکایت می‌کنم و از او یاری می‌جویم.

ایشان شرایطی را برای ولایتعهدی قرار دادند از جمله اینکه  ایشان شرط کردند، در عزل و نصب احدى دخالت نکنم، رسمى را تغییر ندهم و سنّتى را نشکنم و از دورادور مشاور و راهنما باشم. روایت‌هایی هم هست که ایشان فرمودند من قبل از مأمون و با سم از دنیا خواهم رفت.

پایان پیام/

 

ارسال نظر