آیا شکست ابتکار فرانسه پایانی بر قیمومیت خودخوانده بر لبنان است؟

سفر اخیر «ژان ایو لودریان» وزیر امور خارجه فرانسه به بیروت فارغ از خط و نشان کشیدن‌ها و تهدیدهای وی، در عمل هیچ ایده تازه‌ای درباره بن‌بست موجود در سپهر سیاسی لبنان با خود به همراه نداشت.

به گزارش روز سه شنبه تیتر عاشورا به نقل از خبرگزاری ایرنا، سفر اخیر لودریان به بیروت جدا از خط و نشان کشیدن‌ها و تهدیدها در عمل هیچ ایده تازه‌ و نتیجه ای در زمینه خروج از بن‌بست موجود سیاسی لبنان نداشت؛ وزیر خارجه فرانسه پیش از ورود به لبنان تهدید کرده بود که پاریس علیه کسانی که در مسیر تشکیل دولت جدید مانع‌تراشی می‌کنند، اقدام های تنبیهی نظیر جلوگیری از ورود به خاک فرانسه و بلوکه کردن دارایی‌شان در بانک‌های این کشور اعمال خواهد کرد.

در همین همین پیوند، پایگاه خبری «میدل ایست نیوز» نوشت که لودریان در سفر به لبنان، دیدارهای رسمی خود را تنها به ملاقات با «میشل عون» رئیس جمهوری، «نبیه بری» رئیس مجلس و «سعد الحریری» نخست‌ وزیر مامور تشکیل کابینه اختصاص داد و در مقابل در دیدارهای غیررسمی به دیدار شخصیت‌های سیاسی و فعالان مدنی رفت.

بر پایه اطلاعات موجود، وی در این دیدارها هیچ ایده تازه‌ای برای اجرای ابتکار عمل «امانوئل مکرون»، رئیس جمهوری فرانسه مطرح نکرد؛ ابتکاری که مکرون هفت ماه پیش در دیدار با طبقه سیاسی لبنان برای تشکیل دولتی تکنوکرات و قادر به انجام اصلاحات مطلوب مطرح کرده بود، در این میان تنها چیزی که مسئولان و مخاطبان لبنانی از لودریان شنیدند، پافشاری بر ابتکار مکرون، تهدید به اعمال تحریم‌ها، توبیخ مسئولان به دلیل رساندن وضعیت به مرحله کنونی بود و بس! بدون اینکه هیچ طرحی برای برون‌رفت لبنان از وضعیت بغرنج جاری ارائه دهد.

واقعیت آن است که سفر لودریان به بیروت و تهدید به اعمال تحریم‌ها، دو موضوع را آشکار کرد؛ نخست اینکه ابتکار فرانسه برای تشکیل «دولت تکنوکرات» شکست خورده است زیرا قرار بود این دولت ظرف مدت 15 روز یعنی در میانه های سپتامبر سال گذشته تشکیل شود که نشد.

دوم آن که این خط و نشان کشیدن‌ها، ناتوانی فرانسه در پیشبرد خواسته‌های خود در لبنان را نشان داد به طوری که نه ابتکار مذکور توانست افراد دخیل در عدم تشکیل دولت را به تحرک وادارد و نه تهدید به اعمال تحریم‌ها، و عملا نه تنها هیچ تغییری در صحنه سیاسی لبنان اتفاق نیفتاده بلکه اوضاع این کشور در عرصه‌های اقتصادی، معیشتی، سیاسی و چه بسا امنیتی رو به وخامت بیشتر نیز نهاده است.

در همین راستا باید گفت که فرانسه تاکنون در متقاعد کردن اتحادیه اروپا برای اتخاذ سیاست های تنبیهی علیه مسئولان لبنانی ناکام مانده است لذا تحریم‌های احتمالی و مورد تهدید لودریان تنها از سوی فرانسه اعمال خواهد شد؛ امری که به ظاهر گروه‌های لبنانی ترسی از آن ندارند.

اما در باره ناتوانی فرانسه در ارائه راهکاری برای برون‌رفت لبنان از بحران کنونی باید تاکید کرد که بخشی از این ناتوانی به سیاست های غیر بی طرفانه و سلطه جویانه فرانسه در لبنان مربوط است و بخشی هم به عدم آگاهی کافی از تغییرات در ماهیت تحولات این کشور بر می گردد، بطوری که برای اثبات این عدم اطلاع یا دستکم نبود آگاهی کافی فرانسه از تحولات و سپهر سیاسی لبنان به شتاب و عجله پاریس در مطرح کردن ابتکار مذکور پس از انفجار سهمگین بندر بیروت استناد می‌جویند، گویی که لبنان یکی از استان‌های فرانسه است و گروه‌های سیاسی این کشور هیچ تاثیرگذاری بر آن ندارند.

همچنین در بیان دلایل دیگر این ناتوانی فرانسه باید به نبود ابزارهای فشار کافی نزد این کشور علیه مسئولان لبنانی دخیل در روند تشکیل دولت و نیز وجود قدرت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی دیگر که اثرگذاری مستقیم و پررنگی بر فضای سیاسی لبنان دارند، اشاره کرد؛ قدرت‌هایی که اجازه نخواهند داد فرانسه به راحتی بار دیگر لبنان را به زیر هیمنه خود در آورد.

در این میان، ناگفته پیداست که فرانسه بیش از آنکه به دنبال حل بحران سیاسی لبنان باشد، در پی به دست آوردن منطقه نفوذی در خاورمیانه است به ویژه که نفوذ و حضور این کشور در میدان های دیگر از جمله شمال افریقا رو به کاهش نهاده است و اینک پاریس به دنبال آن است که موقعیت خود در لبنان را هر طور شده، حفظ کند؛ لبنانی که همواره فرانسه به آن به عنوان سهم خود در منطقه خاورمیانه نگریسته است اما به نظر می‌رسد در سایه توازن ها و دگردیسی‌های جاری و نقش‌آفرینی قدرت‌های دیگر، نخواهد توانست این سهم ادعایی خود را حفظ کند.

در پایان باید گفت لودریان که با تفاهم و هماهنگی با «آنتونی بلینکن»، همتای آمریکایی خود و کوشش برای جلوگیری از نفوذ روسیه در لبنان و مقابله با نفوذ آشکار و تاثیرگذار ایران در لبنان و نیز ترکیه به این کشور سفر کرده بود، در تحقق هدف خود ناکام ماند و تحولات اخیر نشان داد که فرانسه قرن بیست‌ ویکم دیگر همان فرانسه قرن بیستم نیست که با بریتانیا قلمرو امپراتوری عثمانی را میان خود تقسیم کردند و با ایجاد نظام سهم‌خواهی، لبنان را تحت هیمنه خود درآورد و مهمتر اینکه لبنان هم دیگر لبنان دهه های 60 و 70 قرن میلادی گذشته نیست، زیر بار قدرت های مداخله گر و زورگو برود.

ارسال نظر